هیچوقت هیچ چیز

هیچوقت هیچ چیز

امشب مثل همه ی شبایی که ساعت خوابم بهم ریخته بیدار موندم اولش گفتم برم پروژه شخصی رو کدنویسی کنم ولی نه اینکه حوصلم نشد سایت فیلم رو باز کردم دیدم ویلای ساحلی منتشر شده و از اونجا که علاقه به بازی های رضا عطاران دارم گفتم دانلود کنم و ببینم ولی کاش نمیدیدم.

نمیدونم شما هم حس منو دارید یا نه دیگه هیچ چیز به قدیم برنمیگرده انگار تو یه دوران طلسم شده ای داریم زندگی میکنیم که گناه و اشتباهات بقیه دامن ما رو هم گرفته و اکثریتمون جز مهاجرت به چیز دیگه ای فکر نمیکنه

دلم حس گذشته رو میخواد نه از بچگی از همین دوران نوجوونی از وقتی دبیرستان بودیم تا رسیدیم به ۲۰ سالگی اون موقع هم زندگی سخت بودا ولی دغدغمون مثل الان نبود حداقلش یه کوچولو ارامش ذهنی داشتیم حداقلش وقتی یه فیلمی رو میدیدم واقعا از دقیقه ۱ تا اخر چند ساعت میخندیدیم و فارغ از همه چیز شاد بودیم...

چقدر زود بزرگ شدیم چقدر دغدغه هامون رشد کرد چقدر ارزو هامون مثل دلار پرواز کرد حالا برای رسیدنش دیگه نه ماه ها حتی چند سال هم کار کنیم نمیرسیم فقط باید رفت و زندگی جدیدی ساخت حتی اگه هیچ چیز به قدیم برنگرده

خیلی تلخ شد این یه دلنوشته شبانه بود ولی میخوام بنویسم هرچقدر سخت و دشوار ولی دلخوشی هایی تو زندگی پیدا میشه تا براش تلاش کنی دلخوشی هایی هست تا رویایی که داشتی رو (...)‌ بماند

راستی سرویس بیان هم دیگه هیچوقت به قدیم برنمیگرده :)

بماند به یادگار از امشب ...

۳ ۰ ۲ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۲)

یعنی پایان بیان نزدیکه؟

پاسخ:

۲۲ فروردين ۰۳، ۲۲:۱۱
در این مورد من چیزی ننوشتم ...

نظرت رو می پرسم ...

پاسخ:

۲۳ فروردين ۰۳، ۲۲:۲۳
نظرم اینه هرچیزی ممکنه اتفاق بیوفته شاید به خودشون بیان شاید دیگه توان ادامه دادن نداشته باشن 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

سلام من امیرحسین هستم.
از دهه ۹۰ وارد وبلاگنویسی و بعد برنامه نویسی شدم اینجا گاه روزنوشت های خودم رو مینویسم میتونید کانال من رو از طریق شبکه های اجتماعی زیر دنبال کنید.

🔥 ۰
آخرین مطلب
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی